هیچگاه احساس گناه برای خرید یک چیز گران قیمت نکنید!

هیچگاه احساس گناه برای خرید یک چیز گران قیمت نکنید!

احساس گناه در مقابل این چند کار

مطلب زیر اختصاص دارد به احساس گناه کردن . گاهی اوقات برایتان پیش آمده که از یک چیز گران قیمت خوشتان آمده و دوست داشته اید که آنرا بخرید ولی بعد از گذشت ساعتی از خرید آن پشیمان و احساس گناه کرده اید.

“از خودم متنفرم؛ چون دیشب نه تنها ماکارونی خوردم بلکه نون و کِرِم برولی [نوعی دسر تهیه شده از کاستارد و کارامل- م.] هم خوردم! ”

“فکر می‌کنی خیلی بَده؟ من دیروز ۲ تا کیک فنجانی خوردم که نماینده فروش یک شرکت آورده بود. ۲ تا! امشب باید برم کلاس بدن‌سازی که تحمل خودم را داشته باشم.”
این مکالمه‌ای بین دو دختر ۲۰ و چند ساله بود که من اتفاقی شنیدم. اما وقتی که چشمم را چرخاندم و سرم را تکانی دادم، دیدم که باید مچ خودم را هم بگیرم. من هم صبح همان روز، احساس گناه کرده بودم. به یکی از دوستان‌ام ‌‌‌پیغام داده بودم که به خاطر فشار کاری نمی‌توانم مهمانی شام دوستانمان را بپذیرم. در واقع در امسال من مجبور بوده‌ام که تعداد زیادی مراسم این‌چنینی را رد کنم. نرفتن به این مراسم حس خوبی به من نمی‌دهد. نه فقط از دست دادن لذت این مراسم مرا ناراحت می‌کند، بلکه به این دلیل که دوستانم را هم سرخورده می‌کنم، احساس گناه می‌کنم.

 

احساس گناه

به عنوان یک مشاور زندگی، کار من کمک به مردم برای کذر از اقیانوسی از اتفاقات است: از شروع یک کسب و کار گرفته تا تغییر محل زندگی و یا طلاق گرفتن. شرایط زندگی هر چه که باشد، احساس گناه، بخشی بزرگ و نازیبا از احساسات ما است که بین همه‌ی افراد بشر مشترک است. احساس گناه تنها در یک حالت ممکن است سودمند باشد: اگر این احساس مکررا برگردد، می‌تواند به این معنا باشد که باید تغییری در زندگی خود ایجاد کنید؛ مثلا افراط در مصرف الکل را ترک کنید، یا بیش از حد کار نکنید یا به یک رابطه‌ی بد خاتمه دهید.

اما احساس گناه نباید شما را برده‌ی خود کند. می‌توانید از احساس گناه به عنوان جرقه‌ای برای تغییر یا به عنوان محرک عمل استفاده کنید، مثل عذرخواهی از کسی که او را رنجانده‌اید. احساس گناهِ همیشگی سازنده نیست. ما حتی در موقعیت‌هایی که واقعا مقصر نیستیم، احساس گناه می‌کنیم. طبق تعریف، “احساس گناه، یک تجربه شناختی یا هیجانی است که زمانی رخ می‌دهد که فرد – به درستی یا به اشتباه- فکر می‌کند یا بر این باور است که از معیار‌های رفتاری خود را زیر پا گذاشته است یا یک معیار اخلاقی را رعایت نکرده است و از این جهت مسئول است.

اگر احساس گناه شما دقیقا با این توصیفات همخوانی دارد، سعی کنید به بهترین وجهی که می‌توانید، این احساس گناه را برطرف کنید. اما تا زمانی که معیار‌های اخلاقی‌تان را به طور جدی زیر پا نگذاشته‌اید (مثلا تقلب یا دزدی نکرده‌اید یا عمدا به کسی آسیب نرسانده‌اید)، لازم نیست به احساس گناه اجازه بروز بدهید.

در ادامه ۶ محرک شایع احساس گناه که (هیچ اصل اخلاقی را نقض نمی‌کنند و) من مکررا آنها را می‌شنوم آورده شده‌اند. به خودتان اجازه دهید که از آنها خلاص شوید.

 

چک نکردن ایمیل‌های‌تان هر ۳ دقیقه

تعیین ساعات کاری دلیل خود را دارد. این‌که در ساعات نهایی شب به مشتریان شرکت‌تان پیشنهاد‌های کاری بدهید، صندوق ایمیل خود را یک‌شنبه‌ها چک کنید یا در تعطیلات به محل کارتان سر بزنید، اگر با خودتان صادق باشید، از خود شما نشأت می‌گیرد(نه از شرکت شما). به خودتان کمی استراحت بدهید و خواهید دید این استراحت موجب خواهد شد که در ساعاتی که نیاز به حضور در محل کار و تمرکز دارید، بهتر عمل کنید.

 

مهمان کردن خودتان به چیزی گرانقیمت

آیا شما اهل پس انداز کردن هستید، اما واقعا دوست دارید با خریدن یک جفت چکمه‌ی پاییزه‌ بسیار جذاب یا یک ساعت اَپِل کمی ولخرجی کنید؟ آیا دوست دارید برای تمیزی خانه‌یتان نظافچی بگیرید؟ یا هر هفته، دو بار سوشی سفارش دهید؟ اگر از پس هزینه این کار‌ها بر‌می‌آیید، اجازه دارید خودتان را به چیزی که شدیدا میل دارید مهمان کنید. اشکالی ندارد در زندگیتان از آسایش و چیز‌های خوب برخوردار باشید.

 

کمی خوشگذرانی

مثل پول خرج کردن برای خودتان، مناسب است که از خوشی‌های دیگر هم لذت ببرید؛ مثلا تا ظهر بخوابید، جمعه شب جمعه نوشیدنی زیادی بنوشید، تمام جمعه را به تماشای نت‌فلیکس بگذرانید، به جای سالاد، چیپس بخورید، یا یک روز را بدون آنکه مریض باشید از شرکت‌تان مرخصی استعلاجی بگیرید. اگر به خودتان یا دیگران آسیبی نمی‌زنیدو این را بیش‌تر یک تنوع در زندگی‌تان قلمداد می‌کنید تا یک عادت، راحت باشید و از انجام آنها لذت ببرید!

 

سر نزدن کافی به والدینتان

مادر من در انگلستان زندگی می‌کند. من زمانی که ۱۸ ساله بودم خانه را ترک کردم و حالا در نیویورک زندگی می‌کنم. از اینکه مادرم را سالی یک‌بار، و گاه حتی کم‌تر، می‌بینم احساس بسیار بدی دارم. می‌دانم این مادرم را هم غمگین می‌کند. اما چه راه دیگری وجود دارد؟ تنها این‌که من و همسرم به شهری برویم که مادرم در آن زندگی می‌کند؛ شهری که در آن هیچ آینده‌ی شغلی برای ما وجود ندارد؟

زندگی آدم‌ها را از هم جدا می‌کند. مادرم آخرین بار که هم‌دیگر را دیدیم به من گفت: “من خوب زندگی کرده‌ام. دخترانم در اطراف دنیا مشغول انجام کاری هستند که خوشحال‌شان می‌کند. من هم زندگی خودم را کردم.” راست می‌گفت. او خانواده‌اش در لهستان را ترک کرد تا در انگلستان آموزگاری کند و بعدا هم هیچگاه برای زندگی به آنجا برنگشت. والدین شما مسیر زندگی خودشان را داشته‌اند. بیشتر پدر و مادرها موافق‌اند که بهترین کاری که می‌توانند انجام دهند این است که فرزندانی شاد و مستقل بار آورند.

رهایی از احساس گناه در این مورد، به حرف بسیار ساده‌تر از عمل است. اما احساس گناه به خاطر دنبال کردن زندگی‌تان سودی برای هیچ کسی – از جمله والدین شما- ندارد و تنها حال شما را بدتر می‌کند. کمی به خودتان، به خصوص اکنون که به تعطیلات نزدیک‌تر می‌شویم، ارفاق دهید!

 

اتمام یک رابطه

به فردی مشاوره می‌دهم که ۶ سال است با یک خانم قرار می‌گذارد تنها به این دلیل که از پایان دادن به رابطه با او احساس گناه می‌کند. اما در بلند مدت، این به نفع چه کسی خواهد بود؟ در واقع هیچ‌یک از آنها. کسی را به دنبال خود کشیدن ناقض یک اصل اخلاقی است، چون صادقانه تصمیم نمی‌گیرید رابطه‌ای را که مناسب‌تان نیست خاتمه دهید. به عنوان کسی که خود‌ام در سنین بیست سالگی‌ام طلاق گرفته‌ام، می‌توانم بگویم که احساس گناه ناشی از اتمام رابطه، با گذشت زمان رفع می‌شود. چنین شرایطی همه‌ی افراد در نهایت تصمیم می‌گیرند به رابطه خود خاتمه دهند و تنها افسوسِ افراد در این مواقع آن است که چرا چنین تصمیمی را زودتر نگرفتند.

نکته : خاتمه یک دوستی، زمانی که بر اثر تغییر سبک زندگی یا تغییر محل زندگی، زمان طبیعی اتمام آن فرا رسیده است، بی‌اشکال است.

 

خوش شانسی

آیا شغل‌تان را دوست دارید و درآمد خوبی دارید؟ احسنت! آیا بدن‌تان را دوست دارید و سخت سعی می‌کنید که آن را سالم نگه دارید؟ آفرین! آیا رابطه‌ی مناسبی با شخصی مناسب دارید؟ خوشا به حال‌تان! لازم نیست از داشتن این‌ها احساس گناه کنید اگر حتی دوستانتان از این مواهب برخوردار نیستند. کسی را می‌شناسم که از داشتن درآمدی بیشتر از شوهرش(در یک شغل یکسان) احساس گناه می‌کند. آرزو می‌کنم که او می‌توانست به خودش و استعداد‌های خودش افتخار کند.

خوشحالی حق مادرزادی شما است و بیش‌تر چیز‌هایی که در زندگی برای شما رخ می‌دهند تصادفی نیستند. شما آنها را خلق کرده‌اید. شما برای کسب آنها کار کرده‌اید. شما روی خودتان کار کرده‌اید که فردی شوید که این نعمات را دریافت می‌کند. حتی یک ثانیه از زندگی‌تان را برای احساس گناه کردن برای آنچه حق شما در زندگی است، تلف نکنید.

 

حاصل سخن

همین‌ها در مورد بسیاری از تصمیمات ریز و درشت زندگی‌تان صدق می‌کند. شما مجبور نیستید مانند دوستانتان در مسابقه‌ی دوی نیمه ماراتن شرکت کنید. می‌توانید از ماندن در خانه در شب شنبه لذت ببرید. اگر از شغل‌تان همان‌طور که هست کاملا راضی هستید، مجبور نیستید شغل دومی اختیار کنید. همان‌طور که الیزابت گیلبرت می‌گوید، این قبیل تصمیمات، نیمه‌ی خوب خودخواهی هستند – تصمیماتی به نفع شما و غیر مضر برای دیگران. این مورد تمامی مثال‌های بالا هم صدق می‌کند. دقیقا نیاز داریم که کلمه‌ی جدیدی برای این بیابیم.


به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام تامبلر لینکدین ایمیل

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *