زندگی یعنی تولد , آغازی با گریه , واکسن, آغازی برای سلامت بودن و سلامت ماندن , زبان باز کردن , آغازی برای ارتباط برقرار کردن , راه افتادن , آغازی برای قدم زدن و دویدن و رسیدن , مدرسه , آغازی برای آموزش , دانشگاه , آغازی برای امنیت مالی, پدر یا مادر شدن , آغازی برای مسئولیت.
و از اینجاست که باید بدوی و بجنگی, بسازی و بتازی, ببری و ببازی تا زندگی کنی , زندگی که همچون جاده ای پرپیچ و خم و پر از دست انداز , بسیار بالا و پایین دارد
یک روز کار داری پول نداری , یک روز پول داری , جان نداری , یک روز شادی اما گریانی , یک روز غم داری اما خندانی , یک روز در اوجی و مغرور , یک روز ذلیل می شوی و مغبون. یک روز بنامت قسم می خورند, یک روز از نامت فرار میکنند , یک روز برایت قربانی میکنند , یک روز تو را قربانی می کنند , یک روز با ناله ات میخندند , یک روز از خنده ات می گریند , یک روز به اندازه صد سال پیش می روی , یک روز به انداه هزار سال عقب می افتی , یک روز به تمام آرزوهایت می رسی , یک روز آرزوهایت فقط رویایی بیش نیست , یک روز دلتنگ ازهمه ای , یک روز دلتنگ همه , یک روز تلخ ترین خبر زندگیت را می شنوی , یک روز مللو از شادی و لذتی , یک روز چون کلافی سردرگمی , یک روز شفاف و زلال چون آبی , یک روز به همه بدهکاری , یک روز از همه طلبکاری, یک روز برای همه می میری, یک روز تشنه به خون همه ای و هزاران روزهای دیگر و اتفاقات و حال دیگر و اینها خوب مصداق دارد برای من و تو و خوبتر مصداق دارد برای حال این روزهای من و تو !
هر چند اینها همه همان نوسان و ریتم بالا و پایین قلبت هستند که اگر روی خط صاف یاشند قلبت می ایستد و آنجاست که دیگر آغازی نیست و پایان است باشد که پرآغاز باشید.