متن انشاء درمورد دوست
انشا درباره دوست خوب
دوست یک واژه چهار حرفی اسـت و همه ی می دانند کـه بـه شخصی گفته می شود کـه با ما رابطه نزدیک عاطفی دارد. در عین حال میزان صمیمیت با دوستهای مختلف تفاوتهای زیادی دارد.
با یک دوست رازهایمان را درمیان میگذاریم و با دوست دیگر بـه تفریح میرویم و دوست دیگر را بـه خانهمان دعوت می کنیم و… اما واقعاً دوست کیست؟
دوستی رابطه ای زیبا میان دو نفر از یک جنس و احساس است. رابطه ای که زمان و مکان نمی شناسد و حد و مرزها را می شکند و می تواند از دوران کودکی شروع شده و تا دوران پیری و کهنسالی ادامه داشته باشد.
دوستی مانند یک نخِ کشی بسیار منعطف است که می تواند به کوتاهی فاصله چند قدمی تا درب همسایه جمع شود یا به درازای یک دنیا فاصله کشیده شود.
دوست خوب یکی از فرشتگان نگهبان از جانب خداوند است، کسی که به شکل و شمایل انسان روی کره خاکی قدم گذاشته و در اوقات خوشی و ناخوشی، شکست و موفقیت، شادی و مصیبت در کنار ماست. دوست خوب می داند کجا و کی خودش را به ما برساند و چگونه از راه دور و با یک تلفن یا پیامک ساده دل ما را گرم و حال ما را خوش کند.
دوستی را دست کم نگیریم که می تواند از محکم ترین رابطه های ناگسستنی میان دو نفر باشد، آن لحظه هایی که پدر و مادر فرصت نشستن پای صحبت هایت را ندارند و خواهر و برادر حرفت را درک نمی کنند یک دوست خوب می تواند بار همه آن ها را یک جا به دوش کشیده و حرف هایت را با جان و دل گوش کند.
دوست خوب گاهی تنها یک گوش شنوا می شود و تو می گویی و می گویی و می گویی و او می داند که تو با همین گفتن است که حالت بهتر می شود و گاه زبانی می شود که با گوش سپردن به نصایح و توصیه هایش می توانی مشکلی بزرگ را حل کنی و مانعی بزرگ تر را از سر راهت کنار بزنی.
در انتخاب دوستان خود دقت کنیم که دوست خوب می تواند ما را به اوج و عرش برده و دوست بد ما را در قعر تاریکی رها کند. ما خانواده خود را به اختیار خود انتخاب نمی کنیم اما به اختیار خودمان می توانیم دوستانی انتخاب کنیم که بخشی از خانواده ما شوند.
انشا درباره نامه ای به دوستی که دیگر در میان ما نیست
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
میدانید که ……. یک سال پیش چشم از جهان پوشیده است. مرگ او مرا سخت تکان داده است زیرا چنان به آسانی مرگ را پذیرفت که هیچ باورم نمی شد. آری مردان خدا چنیند.
انسان موحد نیکوکار از مرگ نمی هراسد می داند که نتیجه کارهایش پیش خداوند محفوظ است و بزودی وی را در می یابد و به آرامش ابدی می رسد در آخرین لحظه های زندگی به من آموخت که چگونه از تشویش و نگرانی به دورباشم با آغوش باز به استقبال مرگ بشتابم.
من او را هفت سال، پیش خود نگاه داشتم و همیشه جز راستی و صداقت چیزی از او ندیدم آرزویم این است که ایزد منان او را در بهشت برین جای دهد در آخرین لحظه های عمرش چنین گفت:
ای پروردگار فقط تویی که می توانی دری از دنیای رحمت به روی بنده در خاک رفته خود بگشایی.
مرگ اگر مرد است گونزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودانی او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ
دوست عزیزم، به تمام اهل خانه سلام برسانید. آرزو مند دیدار تو ……….امضاء