اسم های کردی، از اسم های پرطرفدار برای انتخاب نام فرزند عزیزتان هستند و باید به این نکته دقت کنید که در بین نام های پسر کردی و نام های دختر کردی باید از چه اسمی را انتخاب کنید. در این مطلب از شادیما برای شما مجموعه ای کامل از اسم های کُردی برای دختر و پسر آورده ایم تا بتوانید انتخاب راحت تری داشته باشید
اگر فرزند شما دختر باشد، می توانید از بین اسم های بی نظیر و زیبای کردی که در ادامه برای شما آورده ایم اسم فرزند دلبند خود را انتخاب کنید. آمار پرطرفدارترین اسم های دخترانه کردی سازمان ثبت احوال هم در این مطلب از شادیما برای شما آماده شده است.
در جدول زیر می توانید تمامی اسامی دخترانه کردی را ببینید تا انتخاب راحت تری برای اسم فرزند خود داشته باشید.
اَسرین | سرشک، اشک |
ارینا | آرینا، آریایی نژاد، از نسل آریایی |
اوینار | عشق و دوست داشتن در حد کمال، عشق آتشین |
ایوان | تراس ،ایوان |
آگرین | آتشین، به رنگ آتش |
آسو | افق طلایی، شفق ، هنگام طلوع خورشید، همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می کنند. |
آلند | اولین پرتو خورشید |
آروا | نام فرشته ای در آیین زرتشت |
آسکی | آهو،کنایه از زیبایی و دلفریبی |
اوین | عشق |
آیرین | ایل زیبا |
آوینا | عشق |
باروشه | بادبزن |
بژیو | مایه زندگی، قوت |
بشدار | شریک، سهیم |
باسکار | قدرتمند، توانمند در بحث و استدلال |
بازور | نام پرنده ایی کوچک خاکستری رنگ |
بالین | کمکی دیوار و ستون، چوبی که پشت در نهند، کلون |
باوان | خانه ی پدری؛ جگر گوشه و عزیز |
بانواز | باخبر ساختن مردم با صدای بلند |
بیریوان | شیردوش، زن یا دختری که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را می دوشد. |
بریا | واژه ایکاش |
بیکژ | صاف ، هموار |
بیژه | خالص ، ویژه |
بازو | نام آهنگی |
بژول | مژه |
بژوین | نگا «بژوار» |
باوند | اصیل ، خانوادهایی معروف از کردها که در شمال ایران حکومتی پایه نهادند. |
بتین | قدرتمند، پرحرارت |
بچکول | کوچک |
باژوران | جنوبی ها ، طایفه ایی از کردها |
باژیر | شهر |
بایخ | پایداری، ارزش، قدر |
باشن | خوب است |
باژیلان | محل وزش باد ، قبیله ایی از کردها که در اطراف خانقین سکونت دارند |
باستینگ | گل نو شکفته |
باشیلا | خانه به دوش |
بریار | قرار، عهد |
بفران | معصوم و روپاک مانند برف |
بفرانبار | هنگام باریدن برف، نام اولین ماه زمستان، دی ماه |
باکوت | میوهایی که توسط باد ریخته باشد |
باوین | صاحب ، از قبایل پراکنده کرد |
بتمان | نام رودخانه ای در کردستان |
بختان | بد شانسی |
بختوان | مدینه فاضله |
باغان | چند باغ میوه که در کنار یکدیگر قرار دارند. |
بزان | شکست دهنده،نام روستایی |
بزین | نگا «بهزان» |
بژدار | سهامدار، شریک |
بژن | قد و بالا |
بلواژ | آبگینه |
پرژین | حصار، پرچین ، پرچینی از گلهای ریز به دور باغات. |
پژال | جوانه نازک، شاخه های ریز درختان، جوانه نازک، شاخه های تازه روییده و ریز درختان |
تَوار | پرنده؛ نوعی ریسمان؛ نام کوهی در شمال ایران، شهرستان چالوس |
ترلان | زیبا؛ نام نوعی اسب است. |
چنور | گیاهی خوشبو شبیه به شوید، که در بعضی از مناطق کردستان می روید. |
چیمن | سرسبز و باطراوات |
چوک | چشمه |
دانژه | غنچه گل نیمه باز |
دایان | سرافرازی و سربلندی |
دلینا | مطمئن |
دیلان | رقص گروهی، نوعی آهنگ؛ نام منطقهای در کردستان. |
دلوان | بانوی محبت، دختر مهربان |
روجا | منسوب به روج (روز،آفتاب)؛ (به مجاز) زیباروی و آفتاب چهره؛ روجا نام دهی در تنکابن |
راژان | جنبیدن گهواره ، خوابیدن؛ روستایی در بخش سلوانا، شهرستان ارومیه |
روجیار | آفتاب ، روزگار، روژیار. |
روژان | روزها |
روژا | آفتاب ، روزها |
روژدا | عمر و زندگی مادر؛ (به مجاز) فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر |
روژبین | (روژ = روز + بین = جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب، به معنی بیننده و نشان دهنده)، بیننده ی روز؛ نشان دهنده ی روز؛ (به مجاز) راهنما و هدایت کننده به روز و روشنایی. |
روژیا | روز و روشنایی |
روژیار | روزگار |
روژینا | منسوب به روز |
روژین | منسوب به روز، تابناک و درخشنده |
رویسا | چشمه آب روشن |
روناک | روشن، تابناک |
زیوین | نقره ای، نقره گون |
زریان | باد سرد، باد جنوب، باد دبور. |
ژالانه | گیاهی زیبا و خودرو |
ژوان | میعاد ، زمان، ملاقات |
ژاوه | نوعی گیاه وحشی از تیره کاکوتی |
ژیکان | قطره ی باران (به مجاز) زلال و شفاف، زیبا و آرامش بخش |
ژینو | دارای زندگی؛ (به مجاز) زنده، زندگی، دارای حیات |
ژینا | منسوب به زندگی، (به مجاز) زندگی، حیات |
ژیوار | نام کوهی در اورامان |
سَروه | نسیم، باد ملایم، باد خنک، ایاز |
ساریسا | کوشا |
سارال | نام روستایی در نزدیکی سنندج |
سایان | منسوب به سایه، نام رشته کوهی در آسیای مرکزی |
سایدا | سایه مادر |
سولین | غنچه گل |
سروین | روسری و چارقد |
شانا | باد ملایم |
شوانه | زن گله بان، چوپان زن |
فرمیسک | اشک چشم |
کازیوه | سپیدی صبح که همه افق را فرا گیرد |
کانیاو | آب چشمه؛ زمینی که با آب چشمه آبیاری شود؛ گیاهی که با آب چشمه سیراب شود |
کیژان | دختران |
کانی | چشمه |
کوچیار | یار کوتاه قد (نگارش کردی:کۆیار) |
کژال | غزال |
گلاره | مردمک چشم، به معنی هر دو چشم هم بکار می رود. |
گلباش | از نام های رایج میان زنان کرد |
گلاریس | زلف تابیده، مویی که به زیبایی بافته شده است |
گولی | یک گل |
گلاویژ | ستاره سهیل، به کسر گاف |
لاوین | نوازشگر، درخت بید مجنون، منطقه ای در کردستان |
لار | ناز و غمزه |
ناریا | قاصدک |
نارین | از جنس آتش |
نشمیل | زیبا و لطیف |
نیشا | نشانه |
نیان | رفیق، شریک زندگی |
نازار | دوست داشتنی |
نینا | اینها |
وچان | زمان استراحت کوتاه |
وردی | ریزش نقش، کوچک |
وانیار | با سواد |
وش | خواستن |
وشان | فشان، کاشتن، تکان شدید |
وهار | فصل بهار |
وشن | خوب است |
ونوش | گل بنفشه |
ولان | مکانی که گل زرد بسیار داشته باشد |
وناز | با وقار، متین |
وریشه | برق، درخشش |
وندا | زن و دختر باسواد |
وینا | بینا، شناخت، شناسایی |
ویان | دلربا، علاقه، محبت، عشق |
ویانا | دلربا، علاقه، محبت، عشق |
هانا | زنهار، دادخواهی؛ امید؛ بینایی؛ خواهش |
هفیان | آرام گرفتن |
هوری | نور خورشید |
هستنوه | قیام توده مردم |
هگبه | ره آورد، هدیه سفر، خورجین |
هناو | زهره، شجاعت |
هلاله | گلی زرد رنگ خوشبو، آلاله، جارزدن، با خبر ساختن |
هلپرین | رقصیدن |
هموند | اعضاء |
هنار | انار |
هوران | آفتاب |
هوزان | یاد گرفتن، هنرمند |
هما | پرنده سعادت |
هومان | خودمان |
هونراوه | اثر هنری |
هونیا | شعر |
هورشید | خروشید |
هورا | هورا به معنی غوغا است؛ (در اوستایی) مستی آور، نوشیدنی مست کننده، آشام مستی آور |
هوژان | یاد گرفتن |
هیژان | ارزیدن، جنبیدن |
هوژین | آموختن |
هیلان | اشیانه و لانه |
هینا | ماهر |
هینان | آوردن |
یکمال | ثروت تقسیم نشده، دوست جانجانی (بسیار صمیمی) |
یکیتی | اتحاد، همبستگی |
هیدی | آرام و آهسته |
هیدیکا | آرام، به آهستگی، یواش |
هیمو | پاک دامن |
هیران | قرار |
هیزان | نیرومند، توانا |
هیوان | ایوان، تراس |
هیرو | منسوب به آتش؛ آتشی و سرخ گون؛ (به مجاز) زیبارو. |
منبع: اسم کردی