انسان , مرد و زن موجودات شگفت انگیز, همه ما ظاهرا از یک پدر و مادر آفریده شده ایم , ظاهرا همه انسان و آدمیم اما از گذشتگان دور همین انسان هم ارباب بوده است و هم برده, هم کارگر و هم سرور , هم شاه و هم گدا
و این روزها چه تلخ شده این انسان.دخترکی را در لباس کارگر و دستان پرخاک و زلفها به باد غبار آلود و آن طرف مردانی زیر ابرو برداشته و لباس مد پوشیده و عطر مست کننده زده
دختران کاری که بدون آزمون استخدامی و گزینش و بیمه . مزایاو میز و صندلی استخدام می شوند و شاغلند و آن طرف مردان جذابی که هر لحظه در اندیشه ست کردن و عمل بینی و کاشت مو و پاکسازی اند تا جذاب تر شوند
و این دقیقا تساوی حقوق زن و مرد است!!!!!
خدایا فکر میکنم یک جای کار می لنگه. دنیا را تو اینگونه نیافریدی اما این گونه است و دارد می چرخد و چه زشت می چرخد این چرخ گردون و چه لنگی میزند
دخترکم به گمانم جای من و تو عوض شده است و شاید هم اسم من و تو مرا مرد می نامند و تو را زن
مرد موجودی قوی , محکم و مقاوم و استوار و زن موجودی لطیف و حساس و احساسی و ظریف
تو باید به بازوان من تکیه کنی و من به احساس و محبت تو اما گویی تو مردتر از منی ,تو برای لقمه نانی مردانه کار میکنی و در زیر آفتاب سوزان, تشنه و گرسنه با با لباس های گلی و خاکی , با دستان ترک خورده و خسته , چشمان اخم به آفتاب و موهای قهر به باد , بدون لطافت و ظرافت دخترانه است
و من ست میکنم عطر به خودم میزنم و قرار داد میبندم و چشم خمار میکنم و عکس می گیرم و مو به باد میدهم و پوست صاف میکنم و لب سرخ
و من لقمه نان هزار ساله تور را در یک لحظه بدست می آورم, ناخدا هم فکر میکند یک جای کار می لنگد
آری جای من و تو عوض شده است و این ره آورد و ارمغان زندگی مدرن است
باشد که دوباره مردان مرد و دختران دختر باشد