در جدول زیر می توانید بهترین اسامی دخترانه با حرف ح را ببینید تا انتخاب راحت تری برای اسم فرزند خود داشته باشید.
اسم دختر شیک و جدید با حرف ح | |
حَلیا | زیور و آرایش |
حِلما | جمع حَلیم، بردباران، صبوران |
حاتمه | مؤنث حاتم به معنی حاکم، قاضی، داور |
حارثه | مؤنث حارث، زن کشاورز |
حاصل | نتیجه |
حامده | مؤنث حامد، سپاسگزار |
حانی | (دخترانه و پسرانه) میش یا گاو وحشی |
حانیه | مهربان، دلسوز |
حبه | دانهی بعضی از میوهها و گیاهان |
حبیبه | مؤنث حبیب، دوست، یار، معشوقه |
حدیث | عشق، سودا |
حدیثه | نو و تازه |
حدیقه | باغ |
حرمت | احترام |
حره | دختر آزاده ،از اسامی حضرت زهرا، از القاب بانوان اشرافی |
حریر | ابریشم |
حریه | حُره |
حسِیبا | دارای اصل و نسب، پاک نژاد، پاکزاد و اصیل |
حسْنا | زیبا، زن زیبا |
حسانه | زن بسیار نیکو |
حسنا | نیک، پسندیده |
حسنه | خوب، نیک، پسندیده |
حسنی | نیکو،پسندیده |
حسنیه | نیکوتر، کار نیک، عاقبت نیکو |
حسیبا | مرکب از حسیب به معنای پاک نژاد و پاکزاد و الف نسبت ، دختر با اصل و نسب |
حسیبه | دارندهی نام و شرف و بزرگی |
حفصه | اسد، شیر؛ |
حفیظه | موکّل به چیزی؛ حافظ و محفوظ |
حکیمه | مؤنث حکیم، زن حکیم و دانشمند |
حلما | جمع حَلیم، بردباران، صبوران. |
حلیا | آنچه در چشم خوش میدرخشد (حلی+ا) |
حلیمه | مؤنث حلیم، زن خویشتن دار، صبور و با تحمل، دختر بردبار |
حلیه | زینت، پیرایه، زیور؛ مشخصات صورت و اندام |
حماسه | کاری افتخار آفرین، نوعی شعر، دلیری، شجاعت، بی باکی |
حمده | سپاس و شکرگزاری |
حمرا | سرخ رنگ |
حمیده | مؤنث حمید، ستوده، پسندیده؛ مادر امام موسی کاظم(ع). |
حمیرا | مصغّر حمرا، زن سرخ و سپید، زن سرخ |
حنّان | آرزومند، مشتاق؛ بخشاینده |
حنّانه | بسیار نوحه کننده، ناله کننده |
حنا | گیاهی درختی که گل های سفید و معطر دارد، گرد بسیار نرم سبز رنگی از گیاهی به همین نام. |
حنان | بسیار مهربان ،یکی از نامهای خداوند ،در دعای جوشن کبیر می تونید ببینید |
حنانه | ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ، ﺑﺨﺸﺎﯾﻨﺪﻩ ، ﺑﺴﯿﺎر ﻧﺎﻟﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ |
حنظله | مفرد حَنظل |
حنیسه | زن شجاع |
حنیفا | حق ،راست(لقب ادیان توحیدی و مسلک حضرت ابراهیم) |
حنیفه | حق ،راست(لقب ادیان توحیدی و مسلک حضرت ابراهیم) |
حنیفه | مؤنث حنیف، دختر درست و پاک |
حوا | نخستین زنی که خدا آفرید، همسر حضرت آدم(ع) |
حور | زن زیبای بهشتی |
حورا | حور، زن زیبای بهشتی؛ زنِ سفید پوستِ سیاه چشم و موی. ریشه |
حورالعین | زن یا زنان سفیدپوست درشت چشم |
حورآسا | آن که چون حور زیباست. |
حورآفرین | مرکب از حور (زن زیبای بهشتی) + آفرین (آفریننده) |
حورجهان | آن که چهرهای زیبا چون حور دارد. |
حوردیس | آن که چون حور زیباست. |
حوررخ | حور , آن که چهرهای زیبا چون حور دارد. |
حورزاد | زاده حور، زیبا |
حوروش | دختری چون زن (زنان) زیبای بهشتی. |
حوری | حور؛ زن زیبا |
حوری بانو | حور , زن زیبای بهشتی |
حوری دخت | حور , مرکب از حوری (زن زیبای بهشتی) + دخت |
حوری رخ | حور , آن که چهرهای زیبا چون حوری دارد. |
حوری زاد | حور , زاده حوری، زیبا |
حوری لقا | آن که چون حوری زیباست. |
حوریا | از حوری به معنی فرشته بهشتی میآید، آن که چون حور زیباست. |
حوریه | زن سفید پوست و زیباروی. |
حیات | زندگی، زیست |
حیفا | نام بندری در فلسطین |
منبع: اسم دختر