موضوع انشاء در مورد بهار
با رسیدن بهار، طبیعت ردای سبز بر تن می کند. چکاوک ها، هزار دستان و قمریان، نغمه ها و سرودهای فرح بخش و تازه سرمی دهند و انسانها رابه مهرورزی، گره گشایی و هم گرایی فرا میخوانند. بهار، پیام آور عشق و رویش اسـت و موسم سرور و آشتی و بهمین خاطر اسـت کـه خواستنی اسـت و با آمدنش دل ها سرشار از سرور و جان ها معرفت مییابد.
بهار، پیام آور تعادل اسـت و این کـه در سایه تعادل، زندگی زیبا میشود.
با دیدن بهار، رحمت و محبت خداوند رابه یاد می آوریم. در این کـه چشمه مهر ایزد همواره بـه سوی آدمیان و همه ی موجودات، سرازیر اسـت و مـا اگر او و نشانه هایش را فراموش کنیم، او هرگز مـا را فراموش نمیکند و با دگرگونی فصل ها نیز بـه جلوه گری قدرت بی پایانش میپردازد تا شاید دلی بـه یاد او افتد و بـه شوق او بتپد.
بهار فصل رویش سبزهها و شکوفههاست.بهار یادآور انتظار پائیز است.بهار نتیجه رنج زمستان است.
بهار مقدمه محصول تابستان است.بهار را همه دوست دارند، چون کوه و دشت را ردای سبزی بر تن میکند.بهار شاخههای عریان درخت را میپوشاند.بهار نوعی معاد است، حیات دوباره، پایان مرگ، حشر بعد از مرگ و…بهار آغاز تحول است در طبیعت.
بهار رستاخیر طبیعت است. بهار دمیدن روح در کالبد خشک زمین است که ان را دوباره زنده و سرسبز میکند. بهار فصل تازگی و سرسبزی است، فصلی که به زیباترین شکل ممکن، طبیعت را با گل و شکوفه می آراید تا جماعتی از این زیبایی انگشت به دهان بمانند.
بهار سبزی دوباره ی درختان خیابان هاست، باغ پر از شکوفه ی درخت های سیب، زرد آلو و گیلاس است.
شکفتن لاله های واژگون است در دشت هایی که آدمی را محسور میکند و به طبیعت می کشاند.
بهار یعنی پیچیدن عطر شکوفه های بهار نارنج در باغ های شیراز، و گل دادن بوته های گل محمدی در قمصر کاشان که بعد تبدیل به گلابی خواهند شد که با ان خانه ی خدا عطر آگین میشود.
طبیعت سبزی و تولد دوباره اش را مدیون بهار است.
متن انشاء ادبی درباره فصل بهار
وقتی که آخرین روزهای زمستان در حال گذشتن است همه مردم در انتظار فرارسیدن عید نوروز و فصل بهار هستند و با خرید و خانه تکانی به استقبال عید نوروز میروند.
برای ما خیلی مهم است که در لحظه تحویل سال و آغاز سال نو همه جای خانه تمیز و مرتب باشد.
بعضی ها آنقدر درگیر کارهای عید میشوند که فراموش میکنند در واقع این بهار است که با خود نوروز را می آورد و از آمدن بهار غافل میشوند.
بهار فصل شکفتن است، فصل آغاز، فصل نو شدن، انشا ادبی درباره فصل بهار …
بهار جشن طبیعت است و گل ها لباس های رنگارنگ خود را به تن می کنند تا زیبایی خود را به رخ یکدیگر می کشند، یکی قرمز، دیگری صورتی، آن یکی آبی و بنفش و … و درختان که از بی برگی و سرمای زمستان به ستوه آمده اند سبزپوش می شوند.
در فصل بهار زمین به شکرانه زندگی دوباره اش هر آن چه در دل پرورانده به سمت آسمان روانه می کند و دانه ها آرام آرام سر از خاک بیرون می آورند و به دنیا سلام می کنند.
کوه ها به مدد خورشید درخشان برف و بار خود را از تن شسته و رودها سرمست به راه می افتند، پرندگان از لانه های خود بیرون آمده و خبر رسیدن بهار را در همه جا نغمه سرایی می کنند.
غنچه های خجالتی که روی درختان میوه نشسته اند پنهانی از پشت گلبرگ های خود به بیرون سرک می کشند و زنبورهای عسل از گل های خوشمزه نوش جان می کنند.
بهار همه چیزش دلپذیر است، پیام عشق و شادمانی با خود می آورد و به همه موجودات و گیاهان و انسان ها نوید شروعی دوباره را می دهد.
در فصل بهار طبیعت به چالشی شگفت انگیز دعوت می شود، یک روز آسمان روسری آبی به سر کرده و لکه ای ابر در آن دیده نمی شود و روزی دیگر به سیاهی شب می شود و غرش های دلهره آورش بارش باران های بهاری را نوید می دهد و چیزی نمی گذرد که رنگین کمان رنگارنگ را گوش تا گوش خود پهن می کند.
بهار هیچ روز و ساعتش شبیه هم نیست و به مدد همین نوسان های شدید آب و هوای بهاری است که تابستانی پربار را شاهد خواهیم بود.