متن انشاء درمورد دریا
دریا از شگفت انگیزترین آیه های خلقت است و سرتاسرش سرشار از زیبایی و شگفتی، از دنیای زیر آب و موجودات رنگارنگش گرفته تا امواج خروشان و زبان پر رمز و رازش همه و همه حکایت از بزرگ پروردگاری می دهد که با اشاره ای کن فیکون کرده است.
دریا بیپایان بود. موجها آرامی نداشتند. دریا معنای شوری آب بود با ماهیهای کوچک و هزاران صدف رنگارنگ. دریا یعنی صدای هیاهوی موجهای کف کرده، باران قطرهها، و فریادهایی سرشار از هیجان که در این بازار هیاهو در فضای نامتناهی به انتها نمیرسید.
دریا یعنی ساحل شنی با خرچنگهای رنگارنگ که بیخبر از شنها سر بیرون میآوردند. دریا یعنی ساعتها در جستجوی صدفها گشتن، یعنی به افق خیره شدن در آرزوی دیدن پایان. دریا یعنی ساعتها شنیدن داستان دلفینهای مهربان و روزها و روزها اسیر داستانهای تخیلی ذهن بودن. دریا یعنی لنجهایی که کشتی مینامیدیمشان. دریا یعنی کشتی به گل نشسته ای که هر بار با دیدنش از هیجان جیغ میکشیدیم و از شور دیدنش میلرزیدیم.
دریا یعنی صخرههای بزرگی که به موجها اجازه ورود به ساحت شهر را نمیدادند. دریا یعنی فریاد موجها برای عبور و چشمهای مشتاقی که این مبارزه را به تماشا مینشستند. دریا یعنی شنیدن قشنگترین انشا درباره مرغهای دریایی. دریا یعنی وسعت و زندگی بی پایان. دریا یعنی بازی رفت و آمد موجها. دریا یعنی هزاران زندگی، هزاران شور و شوق، هزاران امید و آرزو.
پس باید دریا را دوست بداریم و آن را در اعماق وجود جای دهیم.