نوروز جشن دادگستران در پادشاهی جمشید

نوروز جشن دادگستران در پادشاهی جمشید , نوروز مهم ترین جشن ملی ماست . بخشی از هویت ایرانی است درباره تاریخچه نوروز دیرینه کتاب ها و مقالات نوشته شده است که در جای خود بسیار نیکوست , اما نوروز فقط به دانشمندان و اسطوره دانان و مورخان و زبان شناسان تعلق ندارد , ملک مشاع همه باورمندان به این آیین باستانی است الهام بخش همه کسانی است که آن را جشن میگیرند و باید هم چنین باشد تا هر کسی بتواند برحسب فهم و حتی از آن تصویر و تصوری داشته باشد. از افسانه ها واسطوره هایش تفسیر و تاویلی داشته باشد تا از این رهگذر معنای نوروز در زندگی همگان حضور و بروز داشته باشد و آنرا سبز و تر و برومند کند . درباره پیدایش نوروز سخن بسیار است . سخن مشهورتر همان است که در شاهنامه و در نتیجه خدای نامه و منابع بسیارکهن آن آمده است . بر اساس این روایت پیدایش نوروز به عصر جمشید برمی گردد, شاهی بزرگ با کارنامه و خاتمتی شگرفت و شگفت

نوروز و پادشاهی جمشید

نوروز جشن دادگستران در پادشاهی جمشید , نوروز مهم ترین جشن ملی ماست . بخشی از هویت ایرانی است درباره تاریخچه نوروز دیرینه کتاب ها و مقالات نوشته شده است که در جای خود بسیار نیکوست : جمشید شاه کامگاری بود و کارها نمایان کرد . به جهان سامان و نظم داد . اولین کارش ساختن سلاح بود . مردم و مرغ و دیو و پری به فرمانش آمدند . در عهدش لباس و عطر و جواهر و گرمابه و کاخ و راه و کشتی ساخته شد . از همه مهمتر مردم را به چهار دسته دبیران و لشکریان و کشاورزان و پیشه وران تقسیم کرد و نظمی آهنین برقرار کرد . وقتی جمشید به اوج بختیاری و کامیابی رسید , تختی گوهرآگین و حیرات آور ساخت , تختی که مانند خورشید  می درخشید و چشم ها را خیره می کرد . به روایت شاهنامه , روزی که جمشید شاه بر این تخت نشست , نوروز خواندند

نوروز جشن دادگستران در پادشاهی جمشید

روایت شاهنامه از نوروز

برمبنای روایت شاهنامه نوروز , روزگرامی داشت شکوه شاهانه است , روز تجلیل از هیمنه و حشمت نهاد قدرت است . روایت شاهنامه روایت رسمی از چگونگی پیدایش نوروز بوده است . در کنار این روایت کلان و سیطره یافته , خرده روایت های دیگری هم هست یکی از این روایات خرد در تاریخ بلعمی آمده است که همه آمدنی ها چو آمد به جای ” .

پس جمشید علما را گرد کرد و فرمود که از ایشان بپرشید که چیست که این پادشاهی بر من پاینده و باقی دارد ؟ گفتند دادگستردن در میان خلق خدای تعالی , پس او داد بگسترد و علما را بفرمود که آن روز که من بنشستم به مظالم , شما همه به نزد من باشید تا هر چه در عدل و داد باشد بنمایید تا من آن کنم و چنین روز که به مظالم بنشیت  روز هرمزد بود ازماه فروردین , پس آن روز نوروز نام کردند و تا اکنون سنت گشت این افسانه نوروز را روزی می داند که جمشید , شاه کامگار و مقتدر , برای این که سلطنتش پاینده بماند بر آن شد که داد بدهد و معدلت پیشه کند و قدرتش را مقید و مشروط به قواعد عدل کند , قواعدی که از علما می آموزد این روزحتما روز نوی بود, نوروز بود

اکنون وقتی این شاه قدر قدرت که چند صد سال با این روش و منش حکم رانده , تصمیم میگیرد که در اوج قدرتش به قواعد عدل و داد تن بدهد و آن قواعد را نیز نه مستقیم از ایزد که از علما بگیرد و بیاموزد , این روز حتما روز نوی است .

نوروز است , جشن است . شادی است و باید به خاطر سپرده شود . این روز را مردم که اولین و مهمترین بهره وران از داد و دهش شاهانه بودند , گرامی داشتند و جشن گرفتند . شاید این سخن که ابوریحان بیرونی نقل کرده که نوروز روزی است که جمشید در آن روز اوزان و مقادیر را تعیین کرد و به یاد این کار نیکو این روز جشن گرفته شد , در چشم انداز کلی و بزرگ پیوند زدن جشن نوروز با عدالت و دادگستردن قرار داشته باشد


به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام تامبلر لینکدین ایمیل

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *