اسم ترکی دخترانه و پسرانه با معنی (اسامی خاص، شیک و باکلاس)

گلچین بهترین نام های دخترانه و پسرانه آذری

اسم ترکی

برای انتخاب اسم بهتر است ابتدا قلم و کاغذی را برای خود آماده کنید و از لیست چند مورد را انتخاب کنید. سپس می توانید این اسامی را با همسرتان بررسی کنید. همچنین برای انتخابی راحت تر می توانید اسم مورد نظر خود را در بخش نظرات درج کنید تا از مشاوره کاربران شادیمایی نیز بهره مند شوید. با ما همراه باشید.

اسم دخترانه خاص و شیک ترکی

برای انتخاب اسم ترکی دختر سعی کنید از اسامی لطیف و زیبای ترکی مانند السا و آیسل و … استفاده کنید. در واقع برای دختران اسامی آرام و لطیف که با روحیه زیبای دخترانه سازگاری بهتری دارد بیشتر توصیه می شود و از انتخاب اسامی طولانی و سخت یا با آوای خشن خودداری کنید.

اسم پسرانه جدید و باکلاس ترکی

برای انتخاب اسم پسر ترکی سعی کنید از اسامی طولانی خودداری کنید. اگرچه اسامی پادشاهان و اساطیر گذشته بسیار پر ابهت بوده و در ذهن خواننده ماندگار شده و راحت تر تداعی می شود، ولی برای انتخاب اسامی پسر می بایست به زمان حال و تناسب آن هم دقت کنید.

اسامی دارای بار معانی زیبا و دلنشین مانند شهریار برای اسم پسر بسیار مناسب می باشد. همچنین از اسامی ای که هم برای دختر و هم پسر می تواند انتخاب شود هم استفاده نکنید، چون هیچکس دوست ندارد که بخاطر اسم خود در دوران کودکی مورد اذیت دوستانش قرار بگیرد (در دوران کودکی این موضوع بسیار مهم تر است).

اَرسلان۱- شیر، شیر درنده، اسد؛ ۲- از نام های خاص ترکی؛ ۳- (به مجاز) مرد شجاع و دلیر
اَصلان(اسلان) شیر، شیر بیشه
اَفشارمعاون و شریک
اُکتای۱- (اَعلام) نام پسر چنگیز؛ ۲- (در ترکمنی) نامدار، مشهور، بزرگ زاده، بزرگ منش
اُلدوزاولدوز
اُلفت(عربی) خو گیری، انس ، محبت، دوستی، همدمی، عادت کردن به کسی (چیزی) همراه با دوست داشتن ِاو (آن).
اُلگا( الکا) (در قدیم) سرزمین، ناحیه؛ قدیسه الگا، اولین قدیسه ی روسی
اِل آی ۱- ماه ایل  ۲- (به مجاز) زیباروی ایل
اِلسا(ترکی _ فارسی) (ال= ایل+ سا (پسوند شباهت)) مثل ایل، همانند ایل.
اِلسانا(ترکی _ فارسی) [ال = آل، شهر و ولایت، خویشی + سان
اِلشن شادی ایل، حاکم، رهبر، حکمران یک منطقه.
اِلناز(ترکی _ فارسی) ۱- مایه افتخار ایل، باعث فخر و تفاخر شهر؛ ۲- موجب نعمت و رفاه و آسایش
ارتاشمرکب از ار (شوهر) + تاش (پسوند همراهی)
ارمغان تحفه ای که از جایی دیگر برند، سوغات، ره آورد
اریدیسنام همسر ارفاوس، شاعر ترکیه- طبق افسانه ها اریدیس فرشته ای بود که معشوقه ارفاوس بود.
الکاسرزمین، ناحیه
المادرخت سیب جنگلی؛ ۲- (در ترکی) سیب
المیرا(ترکی _ فارسی) (ال = ایل + میرا) (به مجاز) فدائی ایل
المیناال + مینا
النازال  + ناز (فارسی)، ایل ناز موجب نازش ایل
الیار(ترکی _ فارسی) یار و یاور ایل، دوست و رفیق ایل، یار شهر و ولایت، یاور خویشان.
الیانا ۱- نیکی و هدیه؛ ۲- (به مجاز) به معنی مأنوس؛ ۳- دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل.
الین(ترکی _ فارسی) ۱-منسوب به ایل؛ ۲- (به مجاز) هم نژاد و هم خون
امانداآماندا، در امان، در پناه تو
امیراصلان(عربی _ ترکی) پادشاه چون شیر، حاکم دلاور، فرمانده و سردار چون شیر
امیربهادر(عربی _ ترکی) ۱- پادشاه شجاع و دلاور، سردار شجاع؛ ۲- لقب حسین پاشاخان قراباغی
امیرپاشا(عربی _ ترکی) از نام های مرکب
اولدوز ستاره، اختر، کوکب، نجم
ایپک ابریشم، حریر، ابریشمی
ایداشاد خوشحال
ایل نازایل  + ناز، مایه ناز ایل
ایلارمانند ماه، دختری که مانند ماه زیباست
ایلشَنالشن
ایلقارعهد و پیمان
ایلمانسمبل ایل
ایلناز(ترکی _ فارسی) ۱- افتخار ایل؛ ۲- مورد نوازش ایل؛ ۳- نازنین ایل.
ایلیار(ترکی _ فارسی) دوست و رفیق ایل، یار و یاور ایل، کسی که همدم و مونس ایل و طایفه است
ایلیاربه معنی کمک کننده به ایل، محافظ خانواده
ایلیمطایفه من، قبیله ام
اینازآیناز ترکیب آی ( ترکی) + ناز ( فارسی) موجب فخر و مباهات ماه
آتا ۱- پدر، جد، سرپرست، ریش سفید؛ ۲- (اَعلام) نام پادشاهی در دامنه های شمالی جبال «نیشپو»
آتاناز(ترکی _ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر
آتلازاطلس، حریر، پارچه ای نرم و لطیف
آتیلا(آت به معنی اسب + یلا (صفت))، به معنی چابک، شجاع؛ نامی، نامدار
آراز ۱- ارس؛ ۲- (اَعلام) قهرمان منسوب به طایفه ی آس. + ن.ک. آراس
آراس(در ترکی) آراز، به معنی رود ارس؛ ۲- (اَعلام) مرکز استان پادوکاله، در شمال فرانسه.
آق بانوآق  + بانو (فارسی)، بانوی سپید، کسی که چهره ای زیبا و سفید دارد.
آق گلآق  + گل (فارسی) گل سفید
آلاگل، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که متاسفانه اخیرا نابود شده است.
آلان گواآلان قوا، زیبای وحشی
آلتنایزر، طلای ناب
آلتونآلتنای، زر، طلای ناب
آلتینمعادل آلتون = آلتنای، زر، طلای ناب
آلتین گلینعروس طلایی
آلما۱- درخت سیب جنگلی؛ ۲- (در ترکی) سیب؛ [درخت سیب جنگلی را در رودسر سیب، هسیب و هسی و در توالش سف و در ارسباران و آستارا «آلما» می خوانند]
آلمازاز اعلام زنان
آلیششعله، شعله گیر
آمانداناآماندا، در امان، در پناه تو
آنا ۱- زن، مادر، والده، مام؛ ۲- زن سالخورده؛ ۳- اساسی، پایه
آناشیدمرکب از کلمه ترکی “آنا” به معنای مادر و کلمه فارسی “شید” به معنای خورشید. دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر.
آنالی [از دو جزء آنا (مادر) + پسوند نسبت ساز (لی)] ۱- دارنده ی محبت؛ ۲- برخوردار از محبت مادر؛ ۳- مادر دار، دارای مادر.
آنیل ۱- به خاطر آورده شدن؛ ۲- مشهور، نامی
آوادانزیبا، قشنگ
آیماه
آی اوزماهرخ، ماهرو
آی بی بیماه بی بی
آی پاراماه پاره، ماه نو
آی پریآی  + پری (فارسی) ماه پری
آی تکینمانند ماه.
آی خانمماه بانو
آی ساآیسا، آی  + سا (فارسی) زیبا، مانند ماه
آیسن۱- به معنی مانند ماه هستی؛ ۲- (به مجاز) زیبارو.
آی سودا(آیسودا) ۱- ماه در آب ؛ ۲- (به مجاز) زیبا رو و با طراوت.
آی سونا(ترکمنی) ۱- مرغابی ماه گونه، اردک وحشی چون ماه؛ ۲- (به مجاز) زیبارو.
آی شِن(آیشن) ۱- شبیه ماه؛ ۲- (به مجاز) زیبا رو.
آیگل(ترکی _ فارسی) ۱- گل ماه، ماه گل، گل زیبا چون ماه؛ ۲- (به مجاز) زیبارو و لطیف.
آی گوزلماه زیبا
آی گینماننده ماه، زیبارو، دارنده روی چون ماه، مرکب از آی به معنای ماه و گین پسوند شباهت
آی نشانآی  + نشان (فارسی) دارای نشان ماه
آینور(ترکی _ عربی) ۱- روشنایی و فروغ ماه، نور ماه، نورانی مثل ماه؛ ۲- (به مجاز) مهتاب؛ زیبارو.
آیتایمانند ماه
آیتک(ترکی _ فارسی) ۱- ماه تنها، ماه بی همتا؛ ۲- (به مجاز) زیبارو.
آیتن(ترکی _ فارسی) ۱- به معنی ماه بدن، ماه پیکر، برابر با ماه؛ ۲- (به مجاز) زیبارو.
آیجانپاک و آراسته همچون ماه
آیداگیاهی که کنار آب می روید.
آیدانمانند ماه، بانوی زیبا رو، دختری که چهره اش همچون ماه زیباست.
آیدکآیتک، مانند ماه
آیدنالبته اسم پسرانه است. آیدین، روشن و آشکار، شفاف، صاف، معلوم، واضح، روشنفکر، نام شهری در جنوب شرقی ترکیه، از امرای ولایت لیدیا.
آیدنگمهتاب
آیدین ۱- به معنی روشنایی، روشن، آشکار، شفاف، نورانی، صاف، معلوم، واضح؛ ۲- روشن فکر؛ ۳- (اَعلام) ۱) نام شهری در جنوب شرقی ازمیرِ ترکیه؛ ۲) نام سلسله ای از امرای ولایت لیدیا.
آیسا(ترکی _ فارسی) (آی= ماه + سا (پسوند شباهت))، ۱- مثل ماه، شبیه به ماه؛ ۲- (به مجاز) زیبا رو.
آیسان(ترکی _ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت))، ۱- مثل ماه، همانند ماه، مهسا؛ ۲- (به مجاز) زیبارو.
آیسانا(ترکی _ فارسی) (آی = ماه + سان (پسوند شباهت) + ا (اسم ساز))، ۱- همچون ماه، به مانند ماه، ماه وش؛ ۲- (به مجاز) زیبارو.
آیسل۱- به معنی ماه شفاف، ۲- مترادف معنای ائل سئون به معنی وطن پرست؛
آیسو (آی = ماه + سو = آب) ۱- ماه و آب؛ ۲- (به مجاز) زیبارو، با طراوت و درخشنده.
آیشین(آی شین) ۱- به معنی مثل و مانند ماه و ماهوار، شبیه ماه؛ ۲- (به مجاز) زیبا.
آیگلدرخشان مانند ماه و زیبا مانند گل
آیگین(ترکی _ فارسی) (آی = ماه + گین = جزء پسین بعضی از کلمه های مرکّب به معنی دارنده، همراه) ۱- دارنده و همراه ماه؛ ۲- (به مجاز) زیباروی.
آیلاهاله ی ماه، هاله.
آیلار۱- زیبا و پاک، جمع ماه؛ ۲- (به مجاز) زیبارو.
آیلر۱- جمع ماه، ماه ها؛ ۲- (به مجاز) زیبارو.
آیلیمهتاب
آیلینهاله، اطراف ماه، هاله ی ماه.
آیماماه من، مجازا عزیز من، زیبا رو بانوی زیبا دختر خوش چهره.
آینا۱- به معنی آیینه؛ ۲-  آیینه، آبگینه، شیشه، شفاف، صورت سفید و زیبا؛ ۳- (به مجاز) زیبارو.
آیناآینه، آبگینه، شیشه، دختر زیبارو، بانوی سپید چهره
آیناز(ترکی _ فارسی) (آی = ماه + ناز)، ۱- ماه قشنگ و زیبا؛ ۲- (به مجاز) زیبارو.
آینورآینور، نور ماه، نورانی مثل ماه، روشنایی ماه، دختری که چهره اش مانند ماه زیبا است.
بَکتاش (در قدیم) ۱- فرمانده ی یگ گروه، بزرگ ایل؛ ۲- هر یک از خادمان و همراهان یک امیر، بزرگ ایل و طایفه
بَهادر(شکل فارسی و اردوی واژه ی ترکی مفعولیِ «بغاتور» یا «باغاتور») ۱- (در قدیم) دلیر، شجاع، قهرمان؛ ۲-(اَعلام) نام چند تن از پادشاهان در روزگار گذشته
بِهتاش(فارسی _ ترکی) [ به = خوب، بهتر، خوبتر، شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو + تاش (پسوند) = هم، شریک، صاحب به علاوه عنوانی برای امیران ترک.] ۱- به معنی شریک خوب، صاحب اخلاق و رفتار نیکو؛ ۲- ویژگی امیری که دارای اخلاق و رفتار نیکو باشد.
بارلیبار (فارسی) + لی  میوه دار، سودمند
بالی(ترکی _ فارسی) (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی.
بی بی گلبی بی  + گل ( فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان مسن
بی بی ماهبی بی  + ماه (فارسی)
بی بی نازبی بی  + ناز (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده
بیگمبه صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فاطمه بیگم، عنوان زنام منسوب به خانواده های سلطنتی و بزرگان
پارلا( ترکی ) به معنی درخشنده و نورانی
پارلاردرخشان، منور، پخش کننده نور
پیناربه معنی چشمه
تَرلان۱- (در ترکی) مرغی از جنس باز شکاری را گویند؛ ۲- (در کردی) ۱) به معنی زیبا؛ ۲) نام نوعی اسب است
تِلّی۱- موهای پر پشت و بلند، دختری که گیسوی بلند و زیبا دارد، زلف دار؛ ۲- زباندار و سخنور
تاج بی بیملکه، شاهزاده خانم
تارلاکشتزار
تامیلابخشنده
تانسوتمیزی، پاکی، زیبایی، زلالی چشمه، هم چنین به معنی شبنم صبحگاهی
تایمازپابرجا، استوار
تایمازبی نظیر، بی تا، بی همتا (اسم پسر ترکی مورد تایید ثبت احوال است.)
ترکاندر دوره مغول عنوانی مخصوص زنان اشراف بوده است، نام مادر سلطان محمد خوارزمشاه
ترلانبه معنای پرنده ای از خانواده باز شکاری
تلنازموی قشنگ
توماج ۱- چرم دباغی شده؛ ۲- تیماج (چرمی رنگی که بوی خوشی دارد)
تیمور(ترکیِ مغولی) ۱- آهن، فولاد؛ ۲- نام مؤسس سلسه ی تیموریان ، مشهور به امیر تیمور گورکانی
جیران۱- آهو؛ ۲- معشوقِ زیبا؛ ۳- (در قدیم) (به مجاز) چشمِ زیبا.
چاووش۱- آن که پیشاپیش زائران با صدای بلند و به آواز اشعار مذهبی می خواند؛ ۲- مأمور تشریفات در دربار؛ ۳- نقیب لشکر و قافله.
چیچکگل
خانمکلمه خطاب به زنان و دختران، خاتون، زن بزرگ زاده و شریف، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل
خانم گلخانمی که از زیبایی و لطافت چون گل است
خانومخانم، کلمه خطاب به زنان و دختران، زن بزرگ زاده و شریف، خاتون، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل
دُرناپرنده ی آب چرِ بزرگ، وحشی و حلال گوشت، کُلنگ
دادلیاسم زیبای دختر به معنی شیرین و نمکین
دنیزدریا، بحر
دورسینباقی بماند
ژالینشعله آتش
سَلین۱- سیل مانند؛ ۲- (اَعلام) نام رودخانه ای در آذربایجان که از منطقه قره داغ سرچشمه می گیرد.
سَلینا(ترکی _ فارسی) (سَلین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَلین، ، سَلین.
سَنجر ۱- یعنی مرغ شکاری؛ ۲- (اَعلام) [۵۱۱-۵۵۲ قمری] شاه سلسله ی سلجوقی
سُلدا حامی، یاور
ساچلی دارای موهای بلند و پرپشت، گیسو بلند
سارالمازناپژمردنی، بدون خزان.
سارایماه زرد، ماه شب چهارده، مرکب از ساره (زرد) + آی (ماه)
ساغراسم ترکی زیبا به معنی جام شراب. اسم زیبایی که بین فارسی زبانان نیز رایج است.
سان آیزیبا و درخشان ماننده ماه.
سانازنوعی گل، نادر، کمیاب
سانایمهنام، بی قرار
سایا ۱- یکرنگ، بی ریا؛ ۲- (در فارسی) ساینده
سایادر ترکی به معنی یک رنگ و بی ریا و در فارسی به معنای ساینده است.
سایمانسایمان در کردی به معنی مانند سایه و در ترکی به معنی خوان بزرگ، محاسب میباشد. سایمان اسم پسر کردی است.
سلداکوهستان
سلمازسولماز
سلناسولنا، خدای ماه، مجازا ماه. توضیح بیشتر: اسم سلنا.
سلینابه فتح سین، مرکب از سلین ترکی بعلاوه پسوند نسبت فارسی، مانند سیل، خروشان، نام رودخانه ای در آذربایجان که از قره داغ سرچشمه می گیرد.
سوداعشق، سودا.
سوگلسوگلی
سوگلیمورد محبت و علاقه بسیار، محبوب.
سولمازهمیشه شاداب
سولینارسمی، مقدس، موقر، محترم، با احترام، با تشریفات.
سونامرغ آبزی
سونایزیبا روی، ماه شب چهارده، قویی که پرهای سرش سبزرنگ بوده تعلق به ماه داشته باشد. معنی آخرین ماه نیز برایش آمده است.
سویلدوست داشته شده. توضیح بیشتر: اسم سویل.
سویل آیدوست داشته شده، جذاب مانند ماه. “آی” به معنی ماه است که در خیلی از اسم های دختر ترکی با آ نیز هست.
سوینعشق، محبت، علاقه شدید.
سوینچشادی
شَلاله(عربی) ۱- آبشار؛ ۲- (در منابع عربی) شلال؛ ۳- (در ترکی) آبشار، فوّاره
شارانگردنبند مروارید
شانلی( ترکی) ۱- افتخار آمیز؛ ۲- مشهور
شاه صنمشاه (فارسی) + صنم (عربی)، شاه زیبارویان، نام همسر فتحعلی شاه قاجار
شایلیبی همتا، بی مانند
شایلینبی همتا
شلالهآبشار
شهریار۱- پادشاه، شاه؛ ۲- (در قدیم) حاکم، فرمانروا؛
صاباحترکی از عربی صبح
صاباح گلصاباح  + گل (فارسی)؛ مرکب از صاباح (صبح) + گل
طرلانترلان، نوعی پرنده، باز شکاری
طغاترکاننام دختر الغ بیک گورکان
علی پاشا(عربی _ ترکی) از نام های مرکب، علی و پاشا
قیزبسدختر بس، در قدیم برای اینکه فرزند بعدی دختر نباشد روی نوزاد دختر تازه به دنیا آمده این اسم را می گذاشتند.
گُلین۱- (در قدیم) به رنگ گل سرخ؛ ۲- (به مجاز) زیبا و شاداب؛ ۳- (در ترکی)/galin/ عروس
گزلزیبا، با ارزش
گلینعروس
گوزل۱- زیبا، خوشگل، قشنگ؛ ۲- ظریف، برازنده، خوب، نیکو، نازنین.
گوهرتاشترکیب گوهر(فارسی) + تاش  به معنی همتای گوهر
لاچینشاهین شکاری، شاهین سفید، باز شکاری
لاچینشاهین شکاری
مِهرتاش(فارسی _ ترکی) [مِهر = مهربانی، محبت + تاش  (= داش)
مارال۱-  مرال، گوزن، آهو؛ ۲- (به مجاز) زیبا و خوش اندام
ماشگانامهربان، ناز، شیرین، از گذشته های بسیار قدیم در روستاهای آذربایجان شرقی این اسم زیبا مرسوم بوده است.
ماه بی بیماه (فارسی) + بی بی  بانویی که چون ماه زیبا و نورانی است.
ماه خانمماه (فارسی) + خانم  بانویی که چون ماه زیباست.
ماهنیترانه
منجوقنوعی زینت به شکل گوی کوچک که برای تزیین ر روی لباس، گل سر و مانند آنها دوخته یا چسبانده می شود.
مونجوقمنجوق
مهرآنا(فارسی _ ترکی) (مهر = محبت و دوستی، مهربانی + آنا = مادر) ۱- مهربانی و محبت و دوستی مادر؛ ۲- (به مجاز) مهربان و با محبت
نارمیلاغنچه، شکوفه، خصوصا شکوفه گل انار
نازلار(فارسی _ ترکی) (ناز + لار = پسوند جمع در ترکی)، ۱- نازها؛ ۲- زیبایی ها و قشنگی ها؛ ۳- (به مجاز) ویژگی دختری که ناز دارد و زیبا و قشنگ است.
نازلینازنین، نازنده، دارای ناز، نازدار.
نازیک(در ترکی) نازک، باریک، ظریف، لطیف.
نازیلا(فارسی _ ترکی) با ناز و کرشمه، با ناز.
نیک تاشنیک (فارسی) + تاش  همتا و مانند نیکان
هورتاشهور (فارسی) + تاش  آنکه چون خورشید نورانی است.
یاشا به معنی زنده باد! آفرین!.
یاشارجاویدان، همیشه زنده.
یانا۱- (اوستایی) نیکی رسان، نکویی بخش؛ ۲- (در ترکی) در حال اشتعال؛ ۳- (به مجاز) زیبا و درخشان
یغماغارت، تاراج، غنیمت، نام شهری در ترکستان که مردمان زیبا و صاحب جمال دارد.
یغمانازیغما  + ناز (فارسی) یغما، نام دختر پادشاه چین و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
یلدوزاولدوز
یلشَناِلشن.
یولدوزمثل ستاره

منبع: اسم ترکی


به اشتراک بگذارید: پینترست تلگرام تامبلر لینکدین ایمیل

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *