ضرب المثل فارسی با حرف ف
فاتحه اش خوانده است مسلما این ضرب المثل را بارها شنیده اید و معنایش میتواند این باشد که یعنی پایان عمرش است . ضرب المثل فارسی با حرف ف عنوان مطلب زیر است که تعدادی ضرب المثل با این حرف برای شما قرار داده شده است.
شیرینترین و پرکاربردترین ضرب المثلهای فارسی و ایرانی (حرف ف) به همراه معنی ضرب المثل، داستان و طرز استفاده، و کاربرد آن در زندگی روزمره
فاتحهاش خوانده است
کسی یا چیزی که عمرش به سر آمده و باید قیدش را زد و از آن دل کند.
فتیله را از گوش در آوردن
قطع امید و صرفنظر، باز کردن گوش و شنیدن حرفی که آخرین امید ناامید میکند، فکری را از سر بیرون کردن. حاضر به شنیدن حرفی که به ضرر فرد میباشد.
فحش خورش خوبه
در برابر فحش و بد و بیراه و توهین صبور و ملایم و بیرگ و بیاهمیت بودن.
فراموشی هم نعمتی است
اگر انسان از این نعمت بیبهره بود، یاد همیشگی مسائل دردناک و غم و غصه دائمی او را از ادامه زندگی باز میداشت.
ضرب المثلهای ایرانی، طنز، حکایت، داستانهای شیرین، لغت نامه دهخدا، کاریکاتور، گلستان سعدی، بوستان سعدی
فضول را بردند جهنم گفت هیزمش تره!
چون خصلت و ذات فضول اصلاحپذیر نیست، با اغراق میگویند حتی در جهنم هنگامی که در حال سوختن است نیز دست از وراجی و بیهودهگویی بر نمیدارد.
فکر کرده علیآباد هم شهری است
اشاره کردن به کسی که امر بر او مشتبه شده و یا نادانسته و سادهانگارانه خود یا دیگری و یا امر کوچک و ناچیزی را بزرگ و مهم بداند و با غرور و رضایت بیجا به خود یا دیگری بنازد.
فکر نان باش که خربزه آب است
سفارش یا نصیحت به کسی که از امور مهم و اصلی غافل شده و فکر و وقت خود را بر کارهای فرعی و چیزهای بیهوده و بیخودی صرف کند.
فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه
به کسی که جثه و اندام کوچک داشته باشد و در عوض بسیار پر هنر و زبر و زرنگ باشد.
فلنگ را بستن
آهسته و ناگهانی در رفتن، جیم شدن.
فاره چون بلند شود سرنگون گردد
هر اوجی حضیضی و هر خیزی افتی دارد، کسی که در اوج غرور و برتری باشد عاقبت به خواری و حقارت میرسد.
فوت کوزهگری
علم استادی و خبرگی، لِم کار. ریزهکاریهایی که در اثر تجربه زیاد و مهارت بالای استاد بدست آید.
فهمیدی شوخی، نفهمیدی جدی
گوینده حرف دل خود را به جهت جلوگیری از ناراحتی طرف با شوخی بزند و اگر طرف متوجه شد آن را شوخی تلقی کند.
فیلش یاد هندوستان کرده
به یاد گذشته و کسی یا چیزی یا جای مورد علاقه خود افتادن و شوق بازگشت به آن پیدا کردن.
فیل و فنجان
دو شخص یا دو چیز که از نظر جثه و ظاهر ناهماهنگ بوده و یکی بزرگ باشد.
فیل هوا کردن
کار بزرگ و سخت غیرممکن.